واقعیت اینه که نوشته شدن این پست خودش جواب مثبتیه به سوالی که توی تیتر اومده.

یک ساعته که صفحه ارسال مطلب جدید بازه و هیچی ننوشتم. سوال بالا یکم ابهام داره، هر روز چه چیزی بنویسی؟ جنس نوشته ها چطور باشه؟ آیا نوشته ها کلماتی باشه که بعد از زدن دکمه انتشار، بلافاصله، حتی خودت علاقه به خوندش نداری و حتی بعد از چند سال که چشمت به اون میوفته مضخرف بودنش یادت میاد؟ نمونش میتونه خسته کننده ترین صورت گزارش رویداد های روزانه باشه یا چسناله هایی که با دو کلمه خوب و بد توصیف شدن. یا یه پله بالاتر نوشته های مربوط به رویداد های جدید باشه که اکثر مردم ازش خبر دارن و بیشتر جنبه نقد و تحلیل و بررسی داره و یا یک نوع نوشته ای تاریخ مصرف نداره و مخاطب هر موقع بهش برخورد بکنه با نوشته رابطه خوبی برقرار کنه و اون نوشته بتونه در مخاطب احساس مثبت ایجاد کنه و مخاطب منتظر پست جدید باشه و حتی اگه یک کتاب ۵۰۰ صفحه ای هم بنویسه یکضرب اونو بخونه. خب این توصیف اخری شاید موصوف یه نویسنده باشه که در سطح جهانی معروف باشه ولی خب چی میشه اگر یکی که میتونه یه نویسنده در سطح جهانی باشه بجای کتاب نوشتن بیاد وبلاگ بنویسه؟

همه این ها به کنار، همه ادم ها اگر شروع به هر روز نوستن بکنن بعد از یه مدت خیلی کوتاه خالی میشن. منظورم از خالی شدن حالتی هست که من الان به اون رسیدم. البته به شرطی که دغدغه یک نوشته خوب رو داشته باشند. و شاید بهترین وسیله برای پر کردن ش کتاب باشه ولی باز هم رسیدن به ایده های جدید خودش یه چالشه.

راستش را بخواهید همین الان هم چندین جمله در همین پست نوشتم و بعد حذفش کردم. احساس میکنم برای داشتن یک نوشته بدردبخور اول باید خودم یک ادم بدردبخور باشم و زمانی مخاطب من را جدی میگیرد که نتیجه را به او نشان بدم نه هدف را