Public Notes

۳ مطلب با موضوع «بدون دسته بندی» ثبت شده است

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۰۵ ب.ظ امیر
کتاب هایی که در سال 97 خواندم

کتاب هایی که در سال 97 خواندم

سال 97 اولین سال در زندگی منه که تصمیم گرفتم کتاب بخوانم و یکم خوندم. نکته قابل توجه اینجاست که 20 کتاب از 22 کتاب امسال رو توی تابستون خوندم. باز هم 22 کتاب در سال خوبه برای شروع اگه بتونم هر فصل امسال مثل تابستون سال پیش بخونم واقعا حداکثر کتابی میشه که تو یک سال خوند. از این 22 کتاب تعداد زیادیش رو از کتابخونه محل گرفتم و فقط 3 تاش رو خودم خریدم. با اینکه کتاب های شاهکار رو نمیشه تو کتابخونه ای که هیچ بودجه ای واسه خرید کتاب نداره و همش اهدایی پیدا کرد ولی باز هم ادم هایی هستند که کتاب های خوبشان را اهدا کنند. 

از این 22 کتاب، 5 تای آنها غیر داستانی و بقیه داستانی و زندگی نامه یا گزارش از رویداد ها هستند.

بهترین آنها از غیر داستانی کتاب سکوت، از سوزان کین میدونم. کتابی که بعد خوندن کاملش باعث شد آرامش بیشتری داشته باشم. کتاب درباره آدم های درونگراست و با واقع گرایی این مفهوم رو موشکافی میکنه و کلی هم مصداق واقعی در کنارش میاره و در کل واقعیت هایی رو میگه که خوندش واسه آدم های درونگرایی مثل من باعث آرامشه، آرامش بخاطر اینکه فهمیدم درونگرا بودن یک صفت منفی و بد نیست، در واقع کتاب یک تعریف جدید از آدم دونگرا میکند مثلا طبق کلیشه آدم درونگرا خجالتی و خونسرد است در حالی که هر آدمی میتواند این صفت ها رو داشته باشد.همچنین فقط من نیستم که بودن توی جمع چند نفره و فعال بودن واسش سخته و کلی آدم دیگه مثل من هستند. و این با خجالتی بودن متفاوته. نمیخوام کتاب رو اسپویل کنم ولی در کنار اون آرامش، کتاب این رو هم به شما میگه واسه دنیای امروزی برون گرا بودن لازمه و همچنین تعداد خیلی خیلی کمی وجود دارند که به صورت کامل درونگرا یا برونگرا باشند

توی دسته کتاب های داستانی هم بهترین کتابی خوندم اولین کتاب از سری رمان ویچر بود، هنوز بقیه رو نخوندم ولی هنگام خوندم این کتاب به شدت میل به تموم کردن و خوندن ادامه ش داشتم. ویچر یک رمان حماسی و فانتزیه. قطعا اینکه قبل خوندن کتاب بازی ویچر 3 رو انجام دادم روی اینکه به نظرم بهترین کتابی سال بود که خوندم تاثیر داره. شاید اگه از بازی لذت نمیبردم اصلا طرف کتابش هم نمیرفتم ولی واقعیت عجیب اینجاست که به نظرم تجربه ای که از کتاب ویچر داشتم لذت بخش تر از بازی ویچر بود. 

داستانی های دیگه که خوندم و خوشم اومد ایناست: ناتور دشت و فرنی و زویی از جی دی سلینجر، یک عاشقانه آرام از نادر ابراهیمی و مجموعه داستان برتر سال که اسم کتابش آخرین روز عجیب در لس آنجلس بود. ابن مشغله و ابوالمشاغل از نادر ابراهیمی به عنوان یک گزارشی از زندگی کاری نادر ابراهیمی خوب بود.

امسال سال کشف رضا امیرخانی بود. هم داستانی و هم غیر داستانی از او خوندم و واقعا حداقل کیفیتش هم من رو راضی میکنه داستانهاش همگی فرهنگ خاصی داره و غیر داستانی های اون هم جهان بینی سطح بالا. هنوز همه کتاب هایش رو نخوندم ولی امسال شش کتاب از او خواندم.

امت و امامت علی شریعتی را هم خواندم ولی الان بعد از چند ماه فقط اسمش رو یادم هست.

اثر مرکب از دارن هاردی را هم خواندم. نمیدانم چرا بقیه انقدر از این کتاب تعریف می کنن. و همیشه تو ویترین هاست. شاید هم کتاب رو نفهمیدم.

از اهداف سال 98 من اینه که حتی اگر کم ولی کل سال رو با یک فرکانس ثابت بخوانم. هدف ایده آل من هفته ای یک کتابه. ولی برای این هدف شاید مجبور بشم از دیدن فیلم و سریال و بازی های ویدیویی کمتر یا کلا کم کنم و این خودش یک تصمیم سختیه که هنوز نگرفتم. اگرچه شاید با بالا بردن پروداکتیویتی بتوانم به هر سه برسم.

متاسفانه لیستی از فیلم و سریال ها و بازی هایی که امسال دیدم و انجام دادم ندارم و خیلی دوس دارم یک آماری از اون ها هم میداشتم و خب این رو تو سال 98 انجام میدم

۱۰ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۰۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر
جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲ ق.ظ امیر
ای هر روز نوشن کار سختی است؟

ای هر روز نوشن کار سختی است؟

واقعیت اینه که نوشته شدن این پست خودش جواب مثبتیه به سوالی که توی تیتر اومده.

یک ساعته که صفحه ارسال مطلب جدید بازه و هیچی ننوشتم. سوال بالا یکم ابهام داره، هر روز چه چیزی بنویسی؟ جنس نوشته ها چطور باشه؟ آیا نوشته ها کلماتی باشه که بعد از زدن دکمه انتشار، بلافاصله، حتی خودت علاقه به خوندش نداری و حتی بعد از چند سال که چشمت به اون میوفته مضخرف بودنش یادت میاد؟ نمونش میتونه خسته کننده ترین صورت گزارش رویداد های روزانه باشه یا چسناله هایی که با دو کلمه خوب و بد توصیف شدن. یا یه پله بالاتر نوشته های مربوط به رویداد های جدید باشه که اکثر مردم ازش خبر دارن و بیشتر جنبه نقد و تحلیل و بررسی داره و یا یک نوع نوشته ای تاریخ مصرف نداره و مخاطب هر موقع بهش برخورد بکنه با نوشته رابطه خوبی برقرار کنه و اون نوشته بتونه در مخاطب احساس مثبت ایجاد کنه و مخاطب منتظر پست جدید باشه و حتی اگه یک کتاب ۵۰۰ صفحه ای هم بنویسه یکضرب اونو بخونه. خب این توصیف اخری شاید موصوف یه نویسنده باشه که در سطح جهانی معروف باشه ولی خب چی میشه اگر یکی که میتونه یه نویسنده در سطح جهانی باشه بجای کتاب نوشتن بیاد وبلاگ بنویسه؟

همه این ها به کنار، همه ادم ها اگر شروع به هر روز نوستن بکنن بعد از یه مدت خیلی کوتاه خالی میشن. منظورم از خالی شدن حالتی هست که من الان به اون رسیدم. البته به شرطی که دغدغه یک نوشته خوب رو داشته باشند. و شاید بهترین وسیله برای پر کردن ش کتاب باشه ولی باز هم رسیدن به ایده های جدید خودش یه چالشه.

راستش را بخواهید همین الان هم چندین جمله در همین پست نوشتم و بعد حذفش کردم. احساس میکنم برای داشتن یک نوشته بدردبخور اول باید خودم یک ادم بدردبخور باشم و زمانی مخاطب من را جدی میگیرد که نتیجه را به او نشان بدم نه هدف را

۱۷ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر

#1

این که این وبلاگ رو اول سال ساختم ولی تا الان دست نخورده کاملا معلومه فقط نتیجه هیجانات سال چدید بوده. دو ساله دست نخورده. اینکه حتی یک نوشته هم نداره قابل تحسینه. ولی همین که تصادفی رسیدم به این صفحه و دیدم دوسال گذشته باعث یکم به ناخوش بودن حال امروزم پی ببرم. وقتی دوسال پیش رو هم نگاه میکنم میبینم هر پیشرفتی هم که کردم یک اجباری بالاسرم بوده و هر کاری رو اجباری توش نبوده رو میخواستم انجام بدم نیمه کاره ول کردم. ولی میخوام دوباره سعی کنم و این مشکل رو رفع کنم. به نظرم این مکان میتونه شروع خوبی باشه. امیدوارم بتونم تو این راه چندتا از همفکر هم رو هم پیدا کنم.

واقعا برنامه خاصی برای این که چی بنویسم ندارم. راستش طبق باور من باید یه کاری رو شروع کرد تا ایده های بعدی بهت الهام بشه. مثل همین نوشته ای که الان نوشتم. قبل اینکه این نوشته رو شروع کنم هیچ ایده ای نداشتم میخوام چی بنویسم ولی وقتی اولین ایده ای که به ذهنم رسید رو عملی کردم حالا چندتا ایده دیگه داره پشت سرش میاد به ذهنم. 

شاید یه نوشته خیلی توییت وار باشه شاید هم چند صفحه. مهم اینه که با یک فرکانس ثابت و قابل قبولی بنویسم. مطمینم نوشته های اول کاملا مضخرف و چرت و پرت خواهد بود مثل همین نوشته.

 

۰۸ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر